عقوق و آزردن پدر و مادر بدترین نوع قطع رحم است زیرا نزدیکترین ارحام به سبب ولادت تحقق مییابد و بنابراین حق پدر و مادر را دو چندان میکند،عقوق والدین یا ناشی از کینه و خشم است یا از بخل و حب دنیاست و به هر حال از رذایل اخلاقی است.[3]
علامه مجلسی در شرح کافی گوید:عقوق والدین به این است که فرزند،حرمت آنها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آنها را به سبب گرفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که عقلاً و شرعاً مانعی ندارد از آنها نافرمانی نماید و این عقوق گناه کبیره است و دلیل بر حرمت آن کتاب و سنت و اجماع خاصه و عامه است.[4]
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
«عقوقُ والِدَیْنِ مِنَ الکبائِر لِأنَّ اللهَ تعالی جَعَلَ العاقَ عَصِیّاً شَقِیّاً »[5]
«نافرمانی والدین از گناهان کبیره است زیرا خداوند متعال فرزند نافرمان را عصیانگر بدبخت قرار داده است»
نیکی به پدر و مادر برترین وسیلهی قرب به خدا و شریفترین سعادتهاست.هر مؤمنی سزاوار است که در گرامی داشتن ایشان اهتمام نماید و در خدمت آنها کوتاهی نکند و در معاشرت و مصاحبت با آنها رفتار نیکو داشته باشد،نگاه تند به ایشان نیفکند بلکه به نظر رحمت و عطوفت بنگرد،صدای خود را از صدای آنها بلندتر نکند و هر چه از فروتنی و خاکساری بر ایشان مبالغه نماید،اجر و ثوابش بیشتر است،در صورت اختلاف بین والدین،فرزند باید در اصلاح و آشتی میان آنها به هر طریق ممکن بکوشد.[6]
عاق والدین منجر به بی رغبتی به فرزنددار شدن میشود؛ چرا که خود فرد در خاطر دارد که با پدر و مادرش چه رفتاری داشته است
آفات عقوق والدین
خروج از دایره بندگی خداوند؛ نتیجه عاق والدین
از آقا علی دامغانی،از عارفان واصل نقل شده است که نخستین نتیجه عاق والدین این است که انسان از دایره عبودیت خارج میشود.به تعبیر ساده،عاق والدین منجر به این میشود که انسان لایق بنده بودن خداوند را از دست بدهد و دیگر خداوند او را نمیپذیرد؛بنابراین اگر کسی مورد عاق والدین قرار گرفت در أسفل السافلین درجات قرار میگیرد.
برخی از اذکار و اعمال هستند که انسان سالک را در سلوک خیلی کمک میکند و از آیتالله مرعشی نجفی نقل شده است: جوانی به سراغ فیض کاشانی رفت و اصرار بسیاری بر دریافت دستورالعمل سلوک عرفانی داشت؛ سیمای و اصرار جوان بر سلوک بر جناب فیض کاشانی خوشآیند آمد، بنابراین دستورالعملی برای چلهنشینی به او داد و بعد از مدتی جوان به درگاه فیض کاشانی مراجعت کرد و اوضاع احوال خود را برای فیض بیان کرد؛ این در حالی بود که هیچ تغییری در او ایجاد نشده بود؛ لذا فیض دستور چلهنشینی دوم را داد ولی بعد چهل روز و با مراجعت دوباره، با زهم هیج تغییری در احوالهای جوان دیده نشد، بنابراین فیض فهمید که مشکلی در کار است؛ از جوان پرسید آیا تمام دستورالعمل را عمل میکنی؟!
که جواب مثبت شنید ولی در عین حال جوان به او گفته بود که گاهی اوقات حال خوشی از برای عمل کردن به آن دستورالعمل را ندارم؛که فیض به او گفته بود «آیا به دستورالعملهای من شک داری؟!!» که جواب منفی شنید،فیض پس از تأملی از جوان پرسیده بود که رفتارت با پدر و مادر چگونه است؟ که از جوان پاسخ شنیده بود که گاهی اوقات رفتارهای پدر و مادرم بر من سخت میآید،لذا نگاه خشمآلودی میکنم،در این حال فیض تغییر حالت میدهد و میگوید این دستورالعملی را که به تو دادم اگر انجام میدانی سرعت سلوکت بسیار زیاد بود،ولی نگاه خشمآلود تو به پدر و مادرت،توفیق طاعت را از تو گرفته است،چرا که یکی از حقوق پدر و مادر برگردن فرزند«خشوع و خضوع به ایشان در هنگامی که ایشان به تو ظلمی روا میدارند»است.
در ادامه روایت از امام رضا نقل شده است که اگر کسی مورد عاق والدین قرار گیرد، بی احترامی به پدر و مادر برایش عادی میشود و «عاق والدین منجر به انقطاع نسل و قطع رحم میشود».
در برخی روایات آمده است که اگر کسی دارای فرزند نبود آب زمزم،خاک تربت،آب اطراف قبر حضرت ابوالفضل را با هم مخلوط کند و بخورد،صاحب فرزند میشود،اگر کسانی این عمل را انجام میدهند و صاحب فرزند نمیشوند،بدانند که بی احترامی به پدر و مادر دارند و باید ابتدائاً دل آنها را بدست آورد.
سالک الی الله قادر به این فهم است که هر کس به بستر عبودیت ورود پیدا کند،میفهمد که این طاعت،توفیقش از ناحیه حضرت حق است؛لذا هر مقدار که سالک توفیق برای طاعت پیدا میکند،احساس ذلیل بودن و خوار بودن در مقابل حضرت حق بیشتر میشود
در ادامه روایت آمده است که عاق والدین منجر به بی رغبتی به فرزنددار شدن میشود؛ چرا که خود فرد در خاطر دارد که با پدر و مادرش چه رفتاری داشته است.
سلب توفیق عبادت از آثار عاق والدین است
روایتی از امام رضا(علیه السلام)در وسائل الشیعه ج 15 نقل شده است که درآن امام رضا (علیه السلام) دلایل تحریم و جزو کبائر بودن عاق والدین را بیان میکند؛ در آن روایت آمده است که امام میفرماید خداوند بدان دلیل عاق والدین را حرام اعلام کرده است که باعث سلب توفیق اطاعت خداوند میشود.
کسی که به عبادت خداوند میپردازد،باید بداند که در مرحله اول خداوند به او توفیق طاعت را داده است،اگر به این امر توجه تام داشته باشد،دچار صفت رذیله عٌجب نمیشود.فی الواقع عبد سالک در مقام عبودیت به جایی میرسد که میفهمد که هر مقدار در عبادت خداوند موفق باشد،این موفقیت ازناحیه خودش نیست،بلکه توفیق خداونداست که نصیب حال او شده است.
سالک الی الله قادر به این فهم است که هر کس به بستر عبودیت ورود پیدا کند، میفهمد که این طاعت،توفیقش از ناحیه حضرت حق است؛لذا هر مقدار که سالک توفیق برای طاعت پیدا میکند،احساس ذلیل بودن و خوار بودن در مقابل حضرت حق بیشتر میشود.
سالک باید بر این امر اعتراف داشته باشد که اگر قرار بود به تنهایی به مقام عبودیت برسد،غیر ممکن میبود؛لذا این طاعتها از ناحیه حضرت حق است،بنابراین در بستر توفیقهای الهی است که انسان به مقامهای الهی میرسد و در روایت قدسی امده است که انسان در مقام اطاعت و عبودیت،همانند خداوند میشود «اجعلک مثلی» و آنچه باعث میشود انسان از این توفیقهای الهی محروم شود،عاق والدین است.
پی نوشت ها:
[1].ابن منظور،محمد بن مکرم؛ لسان العرب،ج 10،ص 256.
[2].صدر حاج سید جوادی،احمد و دیگران؛ج 11،ص 333
[3].نراقی مهدی؛علم اخلاق اسلامی(گزیده ترجمه جامع السعادات)،ترجمه جلال الدین مجتبوی،ص 281.
[4].دستغیب،عبدالحسین؛ گناهان کبیره،ج 1،ص 120.
[5].محمدی ری شهری،محمد؛میزان الحکمه،ترجمه حمیدرضا شیخی،ج 14،ص 7098
[6].علم اخلاق اسلامی،پیشین،ص 282
تبیان
:: موضوعات مرتبط:
مطالب مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 718
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0